آرمیتاآرمیتا، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 3 روز سن داره

خاطرات آرمیتا دختر گلم

خداحافظی با پوشک

1392/3/22 18:04
نویسنده : مامان آرمیتا
2,084 بازدید
اشتراک گذاری

  

 

سلام به گل همیشه بهارم

سلام به دوستان خوبم و نی نی های نازنین اعیاد شعبانیه بر همه مبارکباد

 

شعبان شد و پیک عشق از راه آمد

عطر نفس بقیت الله آمد

با جلوه سجاد و ابوالفضل و حسین (ع)

یک ماه و سه خورشید در این ماه آمد

 


 

 

آرمیتا گلی از پوشک خداحافظی کرد یکشنبه هفته پیش تصمیم گرفتم دیگه اصلا پوشکت نکنم

 

تحت هیچ شرایطی فقط شب که رفتیم خونه باباجون یک ساعت پوشک بود

 

از اون روز به بعد هر جا که رفتیم اصلا پوشکت نکردم هر یک ساعت میریم دستشویی

 

اول اذیت میکردی اما مامانی با ترفندهای مختلف سرگرمت میکردم اول برات قایق درست میکردم

 

بعد با عروسک هایت بعد هم رنگ انگشتی گرفتیم حالا عمه برات 2 تا جوجه گرفته  

 

 یه عالمه تو این چند روز جایزه بهت دادم تشویق شدی به دستشویی روزهای اول نمیگفتی

 

اما حالا بعضی وقتها میگی خودم هر یک ساعت میبرمت روزی چند بار لباسهایت عوض میکنم

 

 یه عالمه باید آب بازی کنی به قول خودت حموم بشورم بعد میگی دستامو بشورم این داستان ادامه دارد

 

تو این چند مدت پارک رفتیم حتی چند بار هم بازار برای جایزه هایی که میخریم بیشتر داره تشویق میشه

 

مامانجون مامان مامانی دستش درد نکنه تو این 11 روز یه عالمه جایزه گرفته عروسک، گواش،گیره و تل

 

دمپایی خیلی خوشگلن عاشقشون شدم ، النگوهای هندی خیلی خوشگلن ، آبپاش، یه عالمه هم

 

خوردنی کنار اینها دست مامان گلم درد نکنه عمه هم هر روز بهت پاستیل جایزه میده مامانجون بابایی

 

پسته دست همگی درد نکنه که کمکم کردین از این پروسه سخت برای خودم  بود رهایی یافتم

 

خیلی دوستتت دارم عاشقونه میپرستمت یکی یه دونه  مامان

 

آرمیتا تا این لحظه ، 2 سال و 3 ماه و 21 روز و 5 ساعت و 27 دقیقه و 44 ثانیه سن دارد

امروز 22 خرداد ساعت 13:30

دیگه اثری از قایق ها نیست

بعد هم ببینیت چی میشه  بعد میگه حمام بشورم دستم بشورم پامو بشورم تا همه جا تمیز نشه ول کن نیست

یه روز هم با عروسک هایت سرگرمت کردم

بعضی از عروسک هایت دست و پایش جدا میشن همه اونها دست و پاشون میشستی

رنگ انگشتی برات گرفتم رفتیم تو حمام یه عالمه بازی کردی

اینجا مامانی دستهایت را رنگی کردم اثر دست دخمل خوشگلم

اولین پارک بدون پوشک

قربونش برم عاشقتممممممم

جوجه های که عمه برات گرفته مامانی که خیلی میترسه دخملی همین طور اما عمه و بابا و عمو دارن کمکت میکند تا ترست کمتر بشه

جوجه ها رو عمه اورد تو حیاط تو هم رفتی ترست کمتر شده بود عمه جوجه گذاشت رو پاهات

هیچی نگفتی اما هنوز بغلشون نمیکنی

 

دمپایی خوشگل عروسک خانم اینقدر پاهاش کوچولو باید همه جا اهواز بگردیم تا پیدا کنیم

 شماره دمپاییت 15 یه کمی هم برات بزرگه

النگوهای هندی دخمل قشنگم

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (20)

ツ ستایش مهربون ✿ ستایش خوش زبون ツ
22 خرداد 92 15:54
چه خوووووب که دیگه پوشک نمیشی آفرین آرمیتا جون
در ضمن ما شما رو لینک کردیم ولی اسم ما تو لینک دوستانتون نبود
به امید روزی که همدیگه رو ببینیم



سلام گلم جز دوستان آرمیتا گلی هستید خیلی وقت پیش
به امید آن روز عزیزم

مامان آرتین (الهه)
23 خرداد 92 1:46
واااای مامانی دیگه راحت شدی عجب النگوهای قشنگی
مامان امیر مهدی
23 خرداد 92 3:00
سلام زینب جون خوبی؟ واااای دیگه راحت شدی خوش بحالت منم امیرمهدی رو چند وقتی هست پوشک نمیکنم ولی شبهاآپم گلم
مامان فتانه
23 خرداد 92 10:50
به به افرین افرین پس حسابی پیشرفت کرده افرین هم به این دخملی هم به اطرافیانش که براش جایزه های ناز گرفتن...مبارکت باشه جایزا هات
مامان پریسا
23 خرداد 92 11:18
سلام عزیزم. بهتون تبریک میگم. البته بیشتر به مامانی و بابایی. جیب بابایی از پوشک گرفتن رها شد
مامان پریسا
23 خرداد 92 11:19
راستی زینب جون چرا وقتی میایی هنوز ادرس وبلاگ بلاگفا رو برام میذاری؟ خب ادرس اینجا رو وارد کن و این پایین " مشخصات شما حفظ شود " رو بزن. که ادرس اینجا برای دوستا بمونه.
مامان ارسطو
23 خرداد 92 13:12
سلام به مامان و دختر گل عزیزم این قصه سر دراز داره ارسطو رو که از پوشک میخواسم بگیرم قبض ابمون چندین برابرشد ازبس تودستشویی اب بازی میکرد منم ولش میکردم تا مثل موش ابکشیده میشد وصدام میکرد اخرش نمیفهمیدم کارشو کرده یا نه موفق باشید
مامان محمد و ساقی
23 خرداد 92 13:40
سلام عزیزم مبارکه عزیزم
مامان محمد و ساقی
23 خرداد 92 13:40
دیگه هردوتون راحت میشین.تو این هوای گرم بدون پوشک از تابستونش لذت میبره
مامان محمد و ساقی
23 خرداد 92 13:41
وای عکسهای تو حموم خیلی قشنگن.مخصوصا" اونی که روی لگن نشسته
مامان محمد و ساقی
23 خرداد 92 13:41
عاشق النگوهای هندیش شدم.مبارکش باشه
♥ نیم وجبی ♥
23 خرداد 92 13:52
مبارکههههه پس بلاخره موفق شدین..تبرییییییییییک دست همگی درد نکنه چه جایزه های قشنگی برای خانوم کوچولو
منا مامان الینا
23 خرداد 92 16:14
سلام عزیزم خونه نو مبارک هم این خونه هم خونه خودتون بزنیم اون دست قشنگ را به افتخار آرمیتای گل و دوست داشتنی
مامان مبینا
23 خرداد 92 17:17
چقدر خوب تبریک میگم واقعا کارخوبی کردی تو این تابستون گناه دارن بچه ها بخدا.شاید من هم شروع کنم.
مامان کیاوش
23 خرداد 92 17:38
ای جونمی.موفق باشید.
سارا مامانی شیدا
24 خرداد 92 0:22
آفرین آرمیتا خانم مامانی خدا رو شکر که این مرحله رو راحت پشت سر گذاشتی من و شیدا جونم هم خیلی راحت این کار رو انجام دادیم امیدوارم همیشه موفق باشید
سارا مامانی شیدا
24 خرداد 92 0:31
آفرین آرمیتا جونم مامان مهربون خیلی خوشحال شدم که این مرحله رو به راحتی پشت سر گذاشتی امیدوارم همیشه موفق باشید
ツ ستایش مهربون ✿ ستایش خوش زبون ツ
24 خرداد 92 3:00
چه عکسهای نازی چقدر رشوه گرفتی آرمیتا جون ولی خوب به گرون شدن پوشاک میرزه آخی دمپاییهات مثل ستایشه با این تفاوت که اونا نارنجین مبارکت باشه
نسیم-مامان آرتین
25 خرداد 92 8:51
آفرین به این مادر ودختر خوب زینب جون خوش به حالت ای پرسه برای من خیلی سخته دعا کن منم بتونم مثل شما این پسه رو راحت طی کنم یه 1000 آفرین به آرمیتای گل خودم که خوب همکاری کرده وای دست همگی درد نکنه چه کادوهای نازی برای دخملی ما خریدن
ღ تـــــــــــک خاله کوثر جونی ღ
28 خرداد 92 10:40
ای جوووووووووووووووووونم ...

چه خوشگله عکس ها ... کلی خوشم اومد ...

به به ... رنگ آمیزی رو دیوار حموم

اووووووو .... مبارکه از پوشک گرفتنش

چقدر خانوم شدی آرمیتا گلی

==========

این پست رو چند شب پیش دیده بودم، ببخشید الان کامنت گذاشتم


ممنونم تک خاله کوثر جون