جشن عقد عمه - عکسهای آرمیتا به روایت تصویر
سلام بهونه قشنگ من برای زندگی
عزیز دل مامان آماده شده بریم عقد عمه معصومه
روز شنبه ١٩/٥/٩٢
قربوووووووووووونت برررررررررررررررررررررم
رفتیم محضر همش میخواستی پیش عمه باشی
موقع برگشتن عمه رفت آرایشگاه اینقدر گریه کردی دنبال عمه تا خونه نفست بند آمده بود
عمه جون پیوندتان را با تقدیم هزاران گل سرخ تبریک می گوییم
و زندگی پر از عشق و محبت را برایتان آرزو داریم.
این هم پررررررررنسس خوشگل کوچولو ما داره میرقصه
اینجا هم بعد از شام اومدیم تو حیاط کمی رقصیدی بیشتر بغل مامانی بودی
فدااااااااااااااااااااات بششششششششم الههههههههههی
زندگی تعداد نفس ها نیست
زندگی تعداد لبخند های
کسانیست
که دوستشان داریم
١٨/٥/٩٢
روز عید فطر بود با خاله از ماهشهر اومده بود رفتیم بیرون سومین سالگرد عقد خاله اینا بود
اول رفتیم کیانپارس بسته بودن بعد اومدیم سیتی سنتر مهزیار زیتون
عمو مهران برای سالگرد خاله اکرم براش لباس خرید مغاز ه های لباس کودک تعطیل بودن
خاله میخواست برات عیدی بگیره
اینجا هم رو صورت بچه ها نقاشی میکشیدن تا ما اومدیم خاله گفت میخوام برم
اولش کمی ناراحت شدی بعد خوب شدی
این لباسها با یه جفت کفش مشکی بعد از ٢ سال نیم گشتن سایز پا سیندرلا خانم پیدا کردیم
برای عیدی بهش هدیه دادیم
عاشق اینجایی تا میرسیم باید اینجا یه عالمه بازی کنی
راستی این موبایل هیچ وقت ازت جدا نمیشه تو خواب و بیداری همراهت هست
همش میگی ام م مس دارم فدات بشم
عمو مهران دعوتمون کرد برای شام آترین البته ما هفته قبلش اونجا بودیم
اینجا منتظر سفارش غذا بودیم گارسونی که اونجا کار میکرد نگات میکرد
اینجا اومدی پیشش بهش میگی چرا نگاهم میتونی نگام نتون
بعد رفت برات یه جایزه آورد بهت گفت چون دوست داره نگات میکنه
قربون اون نگاه کردنت
این هم غذای خانم گل همرا بود با یه جایزه اصلا بهش لب نزدی ناگت مرغ بود با سیب زمینی
با اینکه خیلی فعالیت کردی حتی یه دونه سیب زمینی نخوردی عزیزم
بعد هم رفتیم پارک سوار تاب تاب عباسی شدی
حتما باید بعد از تابت ورزش کنی مامان بریم ورزش تونیم
١١/٥/٩٢
رستوران آترین کمی نشستیم تا اذان را گفتن بعد غذا دادن افطار کردیم
٢ تا گاز از پیتزا زدی گفتی سیر شدم
این هم عیدی که مامانجون فاطمه بهت داد یه عروسک خوشگل با یه موبایل دیگه
حالا هر جا میری همه موبایل هایت را میبری
دست مامان گلم درد نکنه هر هفته برای آرمیتا یه هدیه میخره
الهی همیشه زنده باشی مامان گلم
ببخشید پستم طولانی شد از خیلی عکسها گذشتم چون دیر به دیر میام باید یه پست طولانی بزارم
ببخشید دوستهای گلم انشالله نظرات هر چه زودتر جواب میدم بهتون سر میزنم
آرمیتا جان تا این لحظه ، 2 سال و 5 ماه و 26 روز و 5 ساعت و 24 دقیقه و 21 ثانیه سن دارد