خمیر بازی
سلام عزیزترینم
ساعت 5 صبح روز پنجشنبه 28 شهریور
آرمیتا تا این لحظه ، 2 سال و 6 ماه و 28 روز و 22 ساعت و 0 دقیقه و 0 ثانیه سن دارد
دلبر مامان 6 شهریور ماه با هم خمیر بازی کردیم خیلی بهت خوش گذشت به مامانی بیشتر
2
ساعت داشتیم بازی میکردی برای اولین بار خمیر بازی میکردی از اول مراحل که خمیر را اول درست کردیم
کنارم بودی تا خمیرها را رنگ کردم رفتم دستهایم را شستم وقتی اومدم خانم گلی همه رنگها قاطی کرده بود
اول برات یه سرویس دست بند و گردنبد و انگشتر درست کردم سعی کردم چیزهایی را برات درست کنم
که دوست داری بلافاصله خرابشون میکردی بعد یک گل بعد با قالب چند تا شکل ماه و ستاره و پروانه
آدمک ، خورشید و خانه و در اخر اسم آرمیتا را نوشتیم خیلی خوب بود به شما بیشتر بعد هم صورتت را
رنگ کردم بلافاصله اون هم خراب کردی رفتیم حمام بعد هم برات عصرانه آوردم کامل خوردی نوش جانت.
روز دوشنبه 25 شهریور شب تولد امام رضا دعوت بودیم عروسی نوه خاله مامانی همش تو بغلم بودی
حتی پیش مامانجون نمیرفتی فقط باید بغلم باشی دیگه اجازه بهم نمیده یه عکس تکی از خودم بگیرم
میگه من هم باید تو عکس باشم اگر نبود تو عکس اینقدر گریه میکنه
اول دستنبد درست کردیم
گردنبند
انگشتر
گل هم مامانی درست کرد همه رنگها قاطی شدن سر یک دقیقه خراب شد
زنبور کوچولو دستش کشیده تو صورتش