آرمیتاآرمیتا، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 8 روز سن داره

خاطرات آرمیتا دختر گلم

اولین بار آرمیتا در استخر توپ _ سالگرد عقد مامان و بابا

1391/12/22 18:43
نویسنده : مامان آرمیتا
1,111 بازدید
اشتراک گذاری

 

عزیز دلم ببخشید خیلی دیر آپ کردم دیلیش این بود لوله های آب خانه امان خراب شده بود

از روز جمعه هم رفتیم خونه باباجون اینا خیلی اذیت کردم این چند روز آنجا همش میرفتی

تو کمد عمه تمام وسایلش میرختی بیرون بعد کابینت ها بعد سراغ میز آرایشی عمه و ...

ماشالله اینقدر شیطونی کردی که با عمو میرفتی تو کوچه بعد کمی تو حیاط توپ بازی میکردی  

خیلی اذیتم کردی همش گریه میکردی و بهانه گیری فقط شیر میخواستی تا ساکت شی

میخوام کم کم از شیر بگیرمت از مامانهایی که تجربه در این مورد دارن خواهش میکنم راهنماییم کنند

چون اصلا غذا نمیخوری همه میگن بهتر از شیر بگیرمت تا شروع کنی به غذا خوردن میدونم کار خیلی

مشکلی در پیش دارم توکل میکنم به خدا انشااله کمکم میکنه

با تمام وجودم سپاسگذار خداوند هستم که تورا به من هدیه داد

 

روز جمعه یعنی ۱۰ آذز رفتیم پارک ساعت ۲ ظهر بود هوای آفتابی خیلی خوبی بود با بابایی

اول رفتیم سوار اسبت بکنیم اینقدر ترسیدی زدی زیر گریه بعد رفتیم سوار سر سر شدی

کمی که بازی کردی رفتیم استخر توپ برای اولین بار بود اولش ترسیدی بعد گریه نکردی

سر جایت ثابت بودی چند دقیقه بعد با کمک بابایی بازی کردی بعد تو توپ ها نشستی

عکس لاو | تصویر لاو | عکس زیبای عاشقانه | تصویر زیبای عاشقانه | عکس عاشقانه | تصویر عاشقانه | عکس های زیبای عشق | تصویر زیبای عشق | زیبایی عشق | عکس های جالب و دیدنی عاشقانه | تصاویر زیبا و جالب و عاشقانه | عکس های خوشگل و زیبای عاشقانه | عکس های زیبای عاشقانه | تصاویر زیبای عاشقانه | عکس های خوشگل و زیبای عاشقانه | عکس های جالب و زیبای عاشقانه | تصاویر زیبا و جالب عاشقانه | عکس های خوشگل و زیبای عشقولانه | عکس عشقولی | تصویر عشقولی | عشقولی | عشقولانه | کارت تبریک عاشقانه | تبریک عاشقانه | عکس زیبای عاشقانه برای تبریک سالگرد ازدواج | عکس عاشقانه برای تبریک سالگرد آشنایی | عکس های زیبای عاشقانه و با کیفیت | تصویر عاشقانه و با کیفیت | عکس های زیبای عاشقانه و با کیفیت برای تبریک گفتن

 

 

۱۶ آذر یاد آور بهترین انتخاب زندگی ام را فراموش نمیکنم

ششمین سالروز آغاز با هم بودنمان مبارک

۱۶ آذر ۶ سال از سالگرد عقدمان میگذرد همیشه این روز  مقدسه چون پیوند عشقمان را با هم بستیم

هر سال ۱۶ آذر هوا بارانی بوده ۶ سال پیش هم ساعت ۹ شب آرش آمد دنبالم رفتیم محضر

همه خیابانها را آب گرفته بود وقتی رسیدیم محضر بعد از کمی برق ها رفتن ما هم زیر نور شمع

و موبایل ها تونستیم سند ازدواجمان را امضا کنیم خیلی رمانتیک شده بود اما نتونستیم خوب

 عکس و فیلم بگیریم در آخر برق ها آمدند تونستیم چند تا عکس بگیرم اما اکثرا رفته بودن

بعد هم با ماشین عمو آرش رفتیم فست فود غذا خوردیم بعد زیر باران با همسری قدم زدیم

خیلی شب زیبایی بود رفتیم خونه مادربزگم همگی آنجا بودن فرداش هم جشن عقد گرفتم

همسر عزیزم شش سال از یکی شدنمان گذشت و من دوستت دارم

 بیشتر از پارسال و کمتر از فرداها 

 

با آمدن تو بهترین و زیبا ترین لحظات وارد کلبه خوشبختیمان شد

تو را از خدایی خواستم که به رحمت بی کرانش ایمان دارم پس برایم بمان

و بدان که تا بی نهایت عاشقانه دوستت دارم سالگرد عقدمان را به تو تبریک میگویم

 

عکسها در ادامه مطلب:


ادامه مطلب
[ چهارشنبه پانزدهم آذر 1391 ] [ 6:52 بعد از ظهر ] [ مامان آرمیتا ] [ 23 نظر ]

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بای بای

 

[ چهارشنبه پانزدهم آذر 1391 ] [ 6:52 بعد از ظهر ] [ مامان آرمیتا ] [ 23 نظر ]
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)