آرمیتاآرمیتا، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 28 روز سن داره

خاطرات آرمیتا دختر گلم

دورهم بودن

1391/11/5 18:52
نویسنده : مامان آرمیتا
220 بازدید
اشتراک گذاری
    

 

     

ديروز براي ناهاردعوت بوديم خونه باباجون اينا عمو مهران لازانيا درست كرده بود .
 مامانجون و خاله همش باهات بازي ميكردند 
عصري با خاله و عمو رفتيم بازار  چون خاله قراره ازدواج كنه جهيزيه اش داره آماده ميكنه

عسلي مامان خيلي گرمش بود بابايي همش تو تمام پاساژ دورت دادچون گلي اذيت بود ما آمديم خونه

 شب رفتيم دنبال باباجون اينا رفتيم خونه دايي محسن

 چون هرپنجشنبه مادربزرگ بابايي هر جا باشد همگي دور هم جمع ميشوند
از آنجا رفتيم خونه عمو جواد من وتو بابايي بوديم گلي به خاطر دندانهايت بيقراري مي كردي

و پارمين با اسباب بازی هاش باهات بازي ميكرد
تاساعت4 بوديم بعد آمديم خانه گلي مامان خوابيد    

          

نوشته شده در جمعه هفتم مرداد 1390ساعت 7:54 بعد از ظهر توسط مامان آرمیتا| آرشيو نظرات
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)