آرمیتاآرمیتا، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 30 روز سن داره

خاطرات آرمیتا دختر گلم

10 ماهگی

1391/11/5 19:35
نویسنده : مامان آرمیتا
178 بازدید
اشتراک گذاری

 

 
                 

 

                                               خانم طلا ۱۰ ماهگیت مبارک

برای دختر گلم بهترین و زیباترین و قشنگترین آرزوها را دارم

دخملم داری کم کم داری بزرگ میشی و چیزهای زیادی داری یاد میگیری

دستت را به پشتی میگیری و بلند میشی خودت خیلی ذوق میکنی و ما بیشتر عزیز دلم

قربونت برم با حرف زدنات که دیگه به طور کامل بابا  و ماما  و ددد  و به به و نه نه و نای نای و ...

فدای دختر باهوشم بشم وقتی با ماشین میریم بیرون شروع میکنی به د د د د گفتن پشت سر هم

عزیز دلم تا میگم کلاغ پر انگشت اشاره اش را روی زمین میزاره و پر که میگم دخملی هم جواب میده

نفسم لی لی حوضک که میگم روی کف دست خودش انگشتش را میزاره که هزاران بوسه بر دستش میکنم

ناز گلی خودش نی نای نای میگه  و دو دستش را تکان میده

علاقه زیادی به کتاب داری هر جا برگه ای یا کتاب مبینی به عکساش نگاه میکنی بعد میزاری تو دهنت

وابستگیت به مامانی خیلی خیلی زیاد شده حتی دیگه بغل بابایی هم نمیری

الهی دورت بگردم که لحظه لحظه با تو بودن لذتی برام داره هر چقدر بگم کم گفتم عاشقتم همیشه تا ابد

همیشه شکر گزار خداوندم که همچنین نعمتی به ما هدیه داده روز به روز زندگی ما را زیبا و شیرین تر میکنه

                      فرشته آسمونی به اندازه ستاره های آسمون دوستت داریم 

 

امروز نوبت چک بهداشت داشتی با مامانجون صبح رفتیم بهداشت بعد از کلی معطلی نوبتمان شد

خیلی به وزنت اضافه نشده بود وزنت ۷۲۰۰  و قدت ۵/۷۱ و  دور سرت ۷/۴۱ بود

از نظر نمودار رشد سیر نزولی داشتی خیلی نگرانتم چون اصلا غذا نمیخوری و فعالیت زیادی داری ماشالله

خانم بهداشت گفت به غذاهات رب انار  اضافه کنم  تا اشتهایت زیاد شود

و ترشی زیتون بهت بدم خیلی برام جالب بود چون تا حالا  نشنیده بودم

و خرما بهت بدم  مامانی چند بار بهت داده اما چیزهای شیرین را اصلا دوست نداری

مامانی هر روز برات غذا و آبمیوه  و دسر درست میکنه اما هیچی نمیخوری فقط کمی ماست میخوری

هیچ وقت غذا به زور چیزی بهت ندادم وقتی ویتامین و آهن با سرنگ به زور میدم ناراحت میشم سلامتیت مهمه

امیدوارم دخمل گلم زودتر شروع کنه به غذا خوردن تا تپل مپل بشه

 

 

 

 

 

 

نوشته شده در سه شنبه یکم آذر 1390ساعت 7:33 بعد از ظهر توسط مامان آرمیتا| آرشيو نظرات

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)