آرمیتاآرمیتا، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 20 روز سن داره

خاطرات آرمیتا دختر گلم

دندان آسیاب و هشتمین مروارید

1391/11/25 17:14
نویسنده : مامان آرمیتا
389 بازدید
اشتراک گذاری

 

    سلام گل همیشه بهارمشکلَــَک هآی رّمیـــ ـنآ

۸ خرداد اولين دندان آسياب خانم گلي در دهانش شکوفه زد مبارکت باشه گلکمشکلَــَک هآی رّمیـــ ـنآ

ساعت  ۶:۳۰بعد از ظهر مامانی مثل هر روز چک میکرد که دید فک بالا دندان سمت چپ جوانه زدهشکلَــَک هآی رّمیـــ ـنآ

برم الهي که اينقدر درد ميکشي به جاي اينکه اول دندادن نيش در بياري دندان آسياب در آورديشکلَــَک هآی رّمیـــ ـنآ

چند روز باز هم غذا نخوردي کمي هم نق ميزني همش تو بغل ماماني هستي حتي تو خونهشکلَــَک هآی رّمیـــ ـنآ

شب ها هم صورتت با روغن بابونه چرب ميکنم اما تو خواب هم گريه ميکني دوباره ميخوابي بميرمشکلَــَک هآی رّمیـــ ـنآ

براي يکي يه دونه ماماني . يکي از دعاهاي هر روزم هميشه سلامتي و تندرستي خانم گل هستشکلَــَک هآی رّمیـــ ـنآ

                             شکلَــَک هآی رّمیـــ ـنآعاشقتم فرشته کوچک من عاشقونه دوستت داریمشکلَــَک هآی رّمیـــ ـنآ

 

دوشنبه هم براي شام رفتيم خونه خاله ماماني ابوالفضل هم آنجا باهاش بازي ميکردي شکلَــَک هآی رّمیـــ ـنآ

چند تا عکس ازت گرفتم در ادامه مطلب ميزارمشکلَــَک هآی رّمیـــ ـنآ
 


:ادامه مطلب:
نوشته شده در سه شنبه نهم خرداد 1391ساعت 4:20 بعد از ظهر توسط مامان آرمیتا| آرشيو نظرات

سوار کالسکه ابوالفضل شده بودی

 

نوشته شده در سه شنبه نهم خرداد 1391ساعت 4:20 بعد از ظهر توسط مامان آرمیتا| آرشيو نظرات
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)