آرمیتاآرمیتا، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 27 روز سن داره

خاطرات آرمیتا دختر گلم

آرمیتا ، تولد آرشیدا گلی

1391/12/22 18:10
نویسنده : مامان آرمیتا
327 بازدید
اشتراک گذاری

سلام  به عشق زندگيم

 

قربونت برم روز پنجشنبه۶ مهر ماه شب تولد امام رضا دعوت بوديم مراسم عقد کنان دختر دايي بابايي

در محضر اولش خوب بودي موقع خواندن خطبه عقد يادت آمد که حرف بزني بعد با بابايي رفتيد بيرون

تو حياطش يه تاب داشت نشسته بودي روي تاب پيش بچه ها

 قربونت برم انشالله زنده باشم جشن عقد کنان و خوشبختي تو را هم ببينم نفسم ، هستي زندگيم

 

روز ۷ مهر براي ناهار رفتيم خونه باباجون اينا با عمه بازي کردي نميدونم چرا موهاي عمه را هي ميکشي

در حين بازي کردن باهاش هر چي بهت ميگيم نکن گوش نميکني

شب هم رفتيم همگي پارک براي اولين بار ماشين سواري کردي تا حالا فکر ميکردم ميترسي

ديدم بابايي شما را سوار ماشين کرده هيچي نگفتي و فرمان ماشين گرفتي دور خوردي بعد از ۳دور خوردن 

آمدي پايين اينقدر گريه کردي دوباره ميخواستي حالا بابايي قول داده سر فرصت مناسب بريم شهربازي و

سرزمين عجايب چون ميترسيدي  سرزمين عجايب رفتيم اما ترسيدي آمديم خانه وقتي کوچکتر بودي

قربون اون دخملي شجاع و نترسم بشم

روز ۱۰ مهر رفتيم چکاب داشتي چون ماه قبل کم کرده بودي خدا را شکر کمي اضافه شده بود

نسبت به سنت ۲کيلو کم داري اين چند روز به خاطر دندان در آوردن خيلي کلافه شدي

 همش دستت توي دهنت هست و نق ميزني باز هم غذا نميخوري تو اين چند روز

امشب رفتیم برای اولین بار آمپول زدی مامانی بمیره برات من بغلت کردم بابایی پایت را گرفته بود نمیدونی چقدر

ناراحت بودم فقط آیه الکرسی میخواندم تا براحتی امپولت را بزنی خدا را شکر زیاد گریه نکردی زود ساکت شدی

وزنت در ۱۹ماهگي ۸۶۰۰                     قد ۸۵                 دور سر۵/۴۵

 امروز ۱۱مهر تولد يکي از دوستاي  وبلاگیه آرميتا گليه

 آرشيدا جان تولدت را تبريک ميگم خدا میداند بهترین چیست آن را برایت آرزو میکنم

  

امروز با شکوهترین روز هست روزی که آفریدگار تو را به جهان هدیه داد
و من میترسم به تو تبریکی بگویم که شایسته تو نباشد
به زمین خوش آمدی فرشته ی مهر و زیبایی
تولدت مبارک

 

گل ها رو تو گلدون جا بدید، باغچه ها رو آبپاشی کنید
همه کوچه ها چراغونی، خونه ها رو نقّاشی کنید  
ماه و ستاره درمیاد، تو اومدی به جشنمون
می ارزه برق چشم تو به نور سر تا پاشون
روز به این قشنگی، هرگز کسی ندیده
صدای ساز و آواز، به آسمون رسیده
امروز فقط روز توست، می خوام دنیا بدونه
برای اسم زیبات، می خونم عاشقونه
تو آمدی به دنیا، تو قلب من نشستی
خوش آمدی عزیزم، که عشق من تو هستی
منم تا دنیا دنیاست، قدر تو رو می دونم
امروز تولّد توست، از ته دل می خونم
تولدت مبارک، مبارک و مبارک
تولدت مبارک، مبارک و مبارک
تولدت مبارک، مبارک و مبارک  
تــــــــــولــــدت مــــبـــــارک

مامانهای مهربون بفرمایید تولد آرشیدا جون

 http://arshidaarshida.niniweblog.com

عکسها در ادامه مطلب بفرمایید
 


ادامه مطلب
[ سه شنبه یازدهم مهر 1391 ] [ 4:17 بعد از ظهر ] [ مامان آرمیتا ] [ آرشیو نظرات ]

 

 

 

 

بعد از اینکه  آمپول زدی آمدیم خونه باباجون اینا

[ سه شنبه یازدهم مهر 1391 ] [ 4:17 بعد از ظهر ] [ مامان آرمیتا ] [ آرشیو نظرات ]
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)