آرمیتاآرمیتا، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 30 روز سن داره

خاطرات آرمیتا دختر گلم

بدون عنوان

1391/11/24 20:03
نویسنده : مامان آرمیتا
261 بازدید
اشتراک گذاری
 

 

         عشق ، نفس ، زندگی ، هستی

سلام گل باغ بهشتم تولدت مبارک دختر مهربونбалерина

 

عشق زندگيم تولدت مبارک اميدوارم ساليان سال کنارت باشيم و عاشقانه زندگي کنيم باباي مهربون

همسرم ، جونم ، عشقم ، آرش گلم با بهترین آرزوها تولدت مبارک

این شعر را تقدیم به دو عشق زندگیم میکنم:08400000

بازم شادي و بوسه ، گلاي سرخ و ميخک
ميگن کهنه نمي شه تولدت مبارک
تو اين روز طلايي تو اومدي به دنيا
و جود پاکت اومد تو جمع خلوت ما
تو تقويما نوشتيم تو اين ماه و تو اين روز
از اسمون فرستاد خدا يه ماه زيبا
يه کيک خيلي خوش طعم ،با چند تا شمع روشن    08400000                                
يکي به نيت تو يکي از طرف من
الهي که هزارسال همين جشنو بگيريم
به خاطر و جودت به افتخار بودن
تو اين روز پر از عشق تو با خنده شکفتي
با يه گريه ي ساده به دنيا بله گفتي
ببين تو اسمونا پر از نور و پرندس
تو قلبا پر عشقه رو لبا پر خندس
تا تو هستي و چشمات بهونه س واسه خوندن
همين شعر و ترانه تو دنياي ما زندس
واسه تولد تو بايد دنيا رو اورد
ستاره رو سرت ريخت تو رو تا اسمون برد
اينا يه يادگاري توي خاطره هاته
ولي به شوق امروز مي شه کلي قسم خورد
تولدت عزيزم پراز ستاره بارون
پر از باد کنک و شوق ،پر از اينه و شمعدون
الهي که هميشه واسه تبريک امروز
بيان يه عالم عاشق ،بياد هزار تا مهمون

خانم طلا در روز ۵ اسفند برات خونه مامانجون اینا برات تولد گرفتم08400000

قربونت برم عکس های آتلیه گرفتم تو پست بعدی میزارم

دست بابا ، خاله و مامانجون درد نکنه که کمکم کردند در کارهای تولد08400000

کیک تولدت را کیتی سفارش دادم اما اون شکلی که میخواستیم نبود

با اینکه بهترین قنادی سفارش دادیم فقط مزه اش خوب بود اما شکلش نه خیلی ناراحت شدم

عزیز دلم متاسفانه یادم رفت از تزیینات عکس بگیریم08400000

حال شما هم خوب نبود خیلی عکس نتونستم بگیرم اما با کمک بچه ها سر گرم شدی

حالا بفرمایید عکس های تولد قشنگترینم را ببینید دست عمه درد نکنه عکس ها را فتوشاپ کرد08400000

ادامه مطلب:

 

 


:ادامه مطلب:
نوشته شده در دوشنبه پانزدهم اسفند 1390ساعت 2:35 بعد از ظهر توسط مامان آرمیتا| آرشيو نظرات
 

 

شیرینی زندگیم 

ziba

گیفت تولد آرمیتا : عکس خانمی و مداد که با لای سر مداد ها عدد یک بودснежинка

دفتر یادگاری تولد آرمیتا از کوچک تا بزرگ برات نوشتن

تزیینات که فقط از یک طرف سالن هست

قربونت برم الهی یکی یه دونه من

 ziba

غذا سالاد الویه و پاستا ونوشابه  دسر کیک و ژله و میوه و پفک و ذرت

مهربونم

 ziba

کادوهای که به عشقمان دادیم یه جفت گوشواره طلاziba

مامانجون و باباجون بابایی : بلوز و دامن

عمه معصومه : خانه سازی

عمو رضا : شلوارک لی

مامانجون و باباجون مامانی : ۵۰۰۰۰ تومان ziba

خاله و عمو مهران : یک سکه یک گرمی طلا

 مادر بزرگ مامانی : پیراهنziba

خاله مامانی : ارگ

خاله مامانی : ساعت

پسر دایی مامانی وحید : بلوز و شورت

پسر دایی مامانی مهدی : شلوار لی با بلوز

پسر دایی مامانی جواد و امیر علی : بلوز و یه بالش عروسکی

دختر دایی مامان :۱۰۰۰۰ تومان

دختر خاله مامان : یه پرده عروسکی

انشالله سال آینده همه فامیل را دعوت میکنیم تو خونه خودمان و از همه ممنون به خاطر هدیه اشان

فدای اون چشمات بشم

ziba

قربون اون دست زدنت بشم

ziba

کوچکترین عضو تولد آقا ابوالفضل که امروز با بابا و مامانش میرن مکه

آرمیتا و ابولفضل

 


 

 


 

 

نوشته شده در دوشنبه پانزدهم اسفند 1390ساعت 2:35 بعد از ظهر توسط مامان آرمیتا| آرشيو نظرات
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)