آرمیتاآرمیتا، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 20 روز سن داره

خاطرات آرمیتا دختر گلم

15 ماهگی عسل خانم _ تولد باباجونی

1391/11/25 17:10
نویسنده : مامان آرمیتا
309 بازدید
اشتراک گذاری
 

سلام به زيباترين فرشته روي زمين

ديروز دختر کوچولوي من پانزده ماه شدي عشق من

مبارک باشه عشق زندگيم

نفس مامان اميدوارم وقتي اين خاطرات ميخوني بدوني

که تمام اين روزها و لحظه ها چقدر براي من و بابا لذت بخش بوده

 عاشقتم گلم نفسم همه آرزوهاي خوب تو اين دنيا مال تو

حالا ديگه بزرگتر و فهميده تر شدي کارها و حرف هاي جديدتري ياد گرفتي که برات ميگم

واسه خودت خانمي شدي هر کاري که ما ميکنيم شما هم انجام ميدي لوازم آرايشي ماماني و عمه

ازدست تو ديگه نميدونيم کجا بزاريم تمام مداد و رژلب هاي مامان و عمه از دست تو داغون شده

بينيت را به يه حالت خاصي ميکني تا بهت ميگيم موش موشي کن بينيت را جمع ميکني

عاشق نماز خواندن شدي تا مهر را ميبيني ميبوسي يا ميري سجده يا ميبريش با خودت

قربونت برم موقع بيرون رفتن با ماشين بايد بري بغل بابايي تا فرمان ماشين تو بگيري مگر نه

 اينقدر گريه ميکني .وقتي بابا از ماشين پیاده ميشه سريع ميري پشت فرمان يه قران کوچولو

 تو ماشين هست ميري بوسش ميکني بعد ميدي ماماني بوسش کنه

فداي اين دخترم بشم هر لباسي که تنت ميکنم يا گيره به سرت ميزنم سري ميري جلو آينه

خودت را نگاه ميکني بايد ثابت کني که دختري ديگه نفسي

عزيز دلم همه چيز را متوجه ميشي مربوط به کجاست وقتي ميگم کفش ميگي پا يا تل سرت ميگي سر

يا اشياي خانه کنترل تلويزيون ، تلفن ، و تمام وسايل خودت و وسايل آشپزخانه و کتابهايت و....

عاشق خيار و مغز تخمه هستي يعني اگر تا شب غذا نخوري اما اينها را ميخوري

کلمات جديد آرميتا گلي : سلام =سل      باز = با        عمه= عمه     بده من ، مال من

قورباغه : با گه    دفتر : دف            مداد : داد    مو : مو ( اما با علامت فتحه روی میم) 

   خیلی  از کلمات دیگر با زبان شیرین خودت حرف میزنی      تل سر  : تل

دختر نازم ۱ سال و۳ ماه شدي هر روز عزيزتر و دوست داشتني تر ميشي

عزيزم به خاطر همه آرامشي که از تو دارم خدا را شکر ميکنم


تولدپدر شوهرعزيزم از صميم قلبم بهش تبريک ميگم با بهتريت آرزوها برايش

 ماماني قدر باباجون هميشه بدون چون خيلي دوست داره

به خاطر همين ماماني يه کيک درست کردم البته با هميشه فرق داشت با ساندويچ ساز درست کردم

با چهار طمع درستش کردم وانيلي ، زعفراني ، شکلاتي ، نسکافه اي

عکسش را در ادامه مطلب ميزارم


:ادامه مطلب:
نوشته شده در سه شنبه دوم خرداد 1391ساعت 9:3 بعد از ظهر توسط مامان آرمیتا| آرشيو نظرات

ماهگی عسل خانم _ تولد باباجونی

 

 

قربون اون خمیازه کشیدنت بشم

 

عشق زندگی بابا و مامان

خونه مامانجون رفتیم بالهایش زخمی شده بود برای اولین بار گنجشک میدیدی

این هم سفال خانه امان هست با بابا رفتیم خانه را دیدیم

کیک تولد باباجونی

 

 

نوشته شده در سه شنبه دوم خرداد 1391ساعت 9:3 بعد از ظهر توسط مامان آرمیتا| آرشيو نظرات
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)