آرمیتاآرمیتا، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 12 روز سن داره

خاطرات آرمیتا دختر گلم

ماه رجب - قرار نی نی وبلاگی

        رجب آمد رجب آمد رجب از بهر من آمد این رجب چه مهربونه برام از خدا می خونه   رجب بهانه ای است برای دوستی با خدا ، لحظه هایت سرشار از این دوستی باد .       روزجمعه ۲۰ اردبیهشت ساعت ۷ شب قرار نی نی وبلاگیهای اهوازی بود خیلی خوش گذشت با مامانهای خوب و مهربون آشنا شدم و نی نی های خوشگلشون البته نتونستم خوب از بچه ها عکس بگیرم مشغول پاپ کورن خوردن بودن انشالله قرار ه در آینده این قرارها ادامه داشته باشه جای مریم جون مامان پریسا و خاله باران گل خیلی خالی بود  و سارا جون خوش رو خوش خنده یه کیک خوشمزه درست کرده بود دستش درد...
2 خرداد 1392

سفر سه روزه به ماهشهر

      سلام به عشق زندگیم سلام به دوستان گلم و نی نی های ناز نازی بعد از یک هفته اومدم پای نت دلم برای همه تنگ شده بود عزیز دلم پنجشنبه ۱۲ اردبیهشت با مامانجون رفتیم ماهشهر با قطار برای سومین بار بود سوار شدی چون عمو مهران تاندول پاش پاره شده بود رفتیم ماهشهر پیش خاله اکرم سوار قطار که شدیم از پشت پنجره بابایی نگاه میکردی باهاش خداحافظی میکردی به خاطر مشغله کار که داشت نتونست بیاد قرار بود شب بیاد قطار حرکت کرد برای خودت روی صندلی نشسته بودی چون از خواب بیدار شده بودی حوصله نداشتی هیچی هم نخوردی چند دقیقه بعد از حرکت یه باران شدیدی آمد آرمیتا محو تماشای باران شد بعد حوصله اش سر رفت بهانه ...
2 خرداد 1392

تولد مامانی _ روز مادر

       سلام بهونه قشنگم برای زندگییم دیروز ۹ اردبیهشت تولد مامانی بود تولدم مبارک  عاشق روزهای تولدم هستم هر سال بابایی برام کیک و گل میخرید اما امسال خودم دوست داشتم درست کنم مخصوصا خانم گلی تو هر کاری کمکم کرده به همه چیز دست میزد تازه باید جواب سوالاتش هم میدادم ژله را درست کردم واقعا خیلی زحمت داشت اسم ژله سوپرایز بود از اینترنت گرفتم بعد برای ناهار زرشک پلو با مرغ درست کردم بعد از ناهار کیک درست کردم چون بیرون یه عالمه خامه داره ما نمیخوریم زیاد به خاطر همین خودم درست کردم رنگین کمانی همه رنگها هم آرمیتا میگفت من هم میرختم چه لذتی داشت قربونت برم الهی تا عصر ه...
2 خرداد 1392

اولین پارک 2 نفره - نمایشگاه کودک و سرگرمی

  سلام گل قشنگم قربون شکل ماهت بشم برای اولین بار بدون بابایی رفتیم پارک ۲ نفره با ذوق کردنت یه عالمه شاد میشدم چرا زودتر از اینها با هم نیامدیم بعد از بازی کمی غذا خوردی دوباره بازی کردی عاشق بچه هایی موقع برگشتن برات بستنی خریدم تا آخرش خودت خوردی خیلی خوشحال شدم                   نمایشگاه کودک   بعد از نمایشگاه رفتیم پارک کوثر تاب تاب عباسی نوشته شده در جمعه ششم اردیبهشت 1392ساعت 2:13 بعد از ظهر توسط مامان آرمیتا | 26 نظر ...
2 خرداد 1392

بدون عنوان

    26 ماهگی       سلام  عزیزترینم نفسم عشقم ۲۶ماهگیت مبارک دخمل شیرین زبونم این روزها را هیچ وقت فراموش نمیکنم عاشق تک تک حرف زدنات هستم جمله بندیت کامل شده خیلی بهتر حرف میزنی تا ۶ کلمه پشت سر هم حرف میزنی شعرها و داستانها را که میخونم اول فقط یک کلمه را میگفتی اما الان ۳ کلمه را میگی قربونت برم وقتی بچه ها را میبینی تو تلویزیون همش میگی عزیزم   خدا را شکر وابستگیت نسبت به مامانی کمتر شده حالا با بابایی هم میخوای تا از خواب بیدار میشی میگی بابایی کداست  زنگ بزن بابایی من الو کنم   بابایی : سلام دخت...
2 خرداد 1392

کمی از آرمیتا و عیدی دوستان گلم

کمی از آرمیتا و عیدی دوستان گلم   سلام به نفس زندگیم یه سلام به دوستان عزیزم و نی نی های گلشان امیدوارم هر جا که باشن شاد و سلامت باشن عزیزم ببخشید این چند مدت نتونستم بیام برات بنویسم چون داریم باقی مانده کارهای خانه میکنیم   زیاد خونه نیستیم روز یکشنبه تمام خانه تمیز کردیم فقط مونده گاز و سینک و شیر آلات این چند روز رفتیم بازار برای خرید متاسفانه هنوز موفق نشدیم چون سه خانواده هستیم هر کی یه چیز را دوست داره شما هم این چند روز پیش مامانجون بودی یه دنیا ممنونم از مامان گلم از موقعی که به دنیا اومدی کمکم کرده   اینجا خونه مامانجون جمعه برای ناهار رفته بودیم خاله بعد از یک ماه از مسافرت آمده بود ...
2 خرداد 1392

ایام نوروز به روایت تصویر

    سلام به گل همیشه بهارم ببخشید دختر گلم تو این ۱۳ روز برات مطلبی بزارم خیلی کم خونه بودیم بیشتر  بیرون بودیم   سفره هفت سین خیلی با عجله شد چون آب نداشتیم از خیلی کارها عقب افتادیم      برای اولین بار ۲ فروردین رفتی ژارک شهر بازی متاسفانه همش گریه کردی تا سوار چیزی میشدی  بعد از یک دور ژیاده شدی از شدت گریه نفست بند آمده بود سفره هفت سین خونه دایی مامانی    سفره هفت سین خونه دایی بابایی  سفره هفت سین خونه دایی مامانی   سفره هفت سین خونه خاله مامانی   یه دونه از مارها پاره کردی ...
2 خرداد 1392

اولین پست سال 92 - 25 ماهگی

  سلام به بهونه قشنگم عید نوروز بر همه مبارک باشه انشالله سال خوشی برای همه آرزو میکنم خیلی سر سفره هفت سین برای همه دعا کردم انشالله همه به آرزوهای زیبایشان برسن عزیز دلم امسال سومین سالی هست کنارمان هستی سال ۹۰یک ماهه        سال ۹۱ سیزده ماهه  سال       ۹۲ بیست و پنج ماهه یک فروردین ۲۵ ماهگی آرمیتا جونه مبارکت باشه گل قشنگم عزیز دلم خیلی از شعر ها را یاد گرفته حتی خلاصه داستانهایی که میخونم میگه نمیدونی چقدر ذوق میکنم وقتی شیرین زبونی میکنی انشالله بعدا میام این پست تکمیل میکنم  این روزها کمی سرم شلوغه میام زود کاملش میکنم   از مریم ج...
1 فروردين 1392

عکسهای آتلیه _ خداحافظی با سال 91

        انشالله همیشه شاد و خندان باشی زیباترینم اولین عکس پرسنلی برای دفترچه بیمه گرفتیم قربونش برم همه عکسهایت روی شاسی گذاشتم به دیوار خونه زدیم همش میگی عکسهای منه آرمیتا ۱۷  مروارید یعنی پنجمین دندان آسیاب ۲۱ اسفند رویت شد فک بالا سمت چپ مبارکت باشه دخترم بهار ثانیه ثانیه می اید… و اینجا کسی هست که به اندازه شکوفه های بهاری برایت آرزوهای خوب دارد…   خدا را شاکرم این سومین سالی هست کنارمان هستی و هرسال بهار یه رنگ و بوی دیگری برامون داره توی این روزای آخرسال 
٢ تاجمله هست که بایدبگم ١- تشکربرای بودنت درسال گذشته ٢- آرزوب...
1 فروردين 1392

بدون عنوان

تولد پروانه ای آرمیتا عسلی     تولد                         تولد   تولــــدت مبــــارک      تولـــــدت مـــبارک بیا شمعا رو فوت کن که صــــــد سال زنده باشی تولد  تولد  تولدت  مبارک ، مبارک  مبارک  تولدت  مبارک   بیـــــا شمـــعا رو فوت کـــن  که صـــد سال زنــــده باشی    تولدت مبارک تولدت مبارک       تولدت مبارک تولدت مبارک   تولدت مبارک تولدت مبـارک &nbs...
22 اسفند 1391