آرمیتاآرمیتا، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 7 روز سن داره

خاطرات آرمیتا دختر گلم

روز پدر

  13 رجب روز ولادت حضرت امیرالمومنین علی (ع)  و روز بزرگداشت مقام پدر را به همه ی پدران عزیزتبریک میگم   گفتم شاید نرسم واسه روز پدر مطلب بزارم چون ممکنه این ۲ روز تعطیل بریم بیرون از شهر واسه همین زودتر اومدم تا این روز قشنگ  را اول از همه به پدر خودم و پدر شوهر عزیزم تبریک بگم خیلی دوستتون دارم  و از خدا می خوام همیشه سایتون بالای سرمون باشه. این شعر زیبا تقدیم به پدرم و پدر شوهر عزیزم: پدر جان قسم بجان عزیز ات که هیج گاه یاد شکوه مند تو إز دل نمی رود تا دامن کفن نکشم زیر پای خاک نقشی تو هم دمی ز مقابل نمی رود . . . روزت مبارک همسر...
25 بهمن 1391

جشن فارغ التحصیلی _ جشن تولد خاله مامان

  سلام قند و نبات ماماني    روز چهارشبه هفته پيش رفتيم جشن فارغ التحصيلي نوه خاله بابايي کلاس سوم راهنمايي بود نرگس جان انشالله جشن دکترايت را بگيري عزيزم نفس ماماني همش تو بغلم بودي تا آخر سر کمي با بچه ها بازي کردي خيلي خوش گذشت انشالله جشن فارغ التصيلي دخمل گلم را بگيرم   شب رفتيم تولد خاله ماماني خاله گلم تولدت را از صميم قلب تبريک ميگويم خاله آزيتا تکنسين اتاق عمل است وقتي به دنيا آمدي خاله دخترم را به من نشان داد انشالله هميشه سالم و تندرست باشد و سايه اش بالا سر همسرش و دخترش باشد خونه خاله اينا نشستيم چيپس و پفک و آلوچه خوردي عاشق پفک هستي به خاطر...
25 بهمن 1391

دندان آسیاب و هشتمین مروارید

      سلام گل همیشه بهارم ۸ خرداد اولين دندان آسياب خانم گلي در دهانش شکوفه زد مبارکت باشه گلکم ساعت  ۶:۳۰بعد از ظهر مامانی مثل هر روز چک میکرد که دید فک بالا دندان سمت چپ جوانه زده برم الهي که اينقدر درد ميکشي به جاي اينکه اول دندادن نيش در بياري دندان آسياب در آوردي چند روز باز هم غذا نخوردي کمي هم نق ميزني همش تو بغل ماماني هستي حتي تو خونه شب ها هم صورتت با روغن بابونه چرب ميکنم اما تو خواب هم گريه ميکني دوباره ميخوابي بميرم براي يکي يه دونه ماماني . يکي از دعاهاي هر روزم هميشه سلامتي و تندرستي خانم گل هست       &...
25 بهمن 1391

هفتمین مروارید _ سوغاتی

        سلام آبنبات مامان هفتمين مرواريدت از صدف بيرون زد مبارکت باشه گلم هفتمين مرواريدت ۷ خرداد وقتی ۱۵ ماه ۷ روزت بود ساعت۳:۳۰ ظهر روز یکشنبه  وقتي دخملی از حمام آمد ناهار خورد مامانی با گلي بازي ميکرد يهو ديدم فک بالا دندان سمت چپ جوانه زده یه مروارید زیبا خدا را شکر بميرم مامان برای اين روزها و شبهایت که اینقدر بیقرار و بی اشتها بودی  انشالله مرواريدهاي بعديت به راحتي و بدون درد سر در بيان   پنجشنبه هفته پيش رفتيم ناهار خونه مامانجون اينا خاله اينا رفته بودند تهران ماشيني که خريده بودند بيارند . خاله ماه...
25 بهمن 1391

15 ماهگی عسل خانم _ تولد باباجونی

  سلام به زيباترين فرشته روي زمين ديروز دختر کوچولوي من پانزده ماه شدي عشق من مبارک باشه عشق زندگيم نفس مامان اميدوارم وقتي اين خاطرات ميخوني بدوني که تمام اين روزها و لحظه ها چقدر براي من و بابا لذت بخش بوده  عاشقتم گلم نفسم همه آرزوهاي خوب تو اين دنيا مال تو حالا ديگه بزرگتر و فهميده تر شدي کارها و حرف هاي جديدتري ياد گرفتي که برات ميگم واسه خودت خانمي شدي هر کاري که ما ميکنيم شما هم انجام ميدي لوازم آرايشي ماماني و عمه ازدست تو ديگه نميدونيم کجا بزاريم تمام مداد و رژلب هاي مامان و عمه از دست تو داغون شده بينيت را به يه حالت خاصي ميکني تا بهت ميگيم موش موشي کن بينيت را جمع ميکني...
25 بهمن 1391

سومین گوشواره _ عروسی _ یه اتفاق بد _ یک سالگی وبلاگ

        سلام به عروسک خوشگلم گلم ببخشيد اين مطالب را با تاخير نوشتم چون بلاگفا ۲ روز بود باز نميشد که بنويسم. چهارشنبه شب رفتيم حنابندان ليلا جون و آقا عبدالله  خوش گذشت دایی بابا دستت را حنا زد. با تعجب به دستت نگاه میکردی چون برای اولین بار مراسم حنابندان آمده بودی.            روز پنجشنبه ۲۸ اردبيهشت گوشواره ات به لباست گير کرد شکست با بابايي رفتيم درستش کنيم اما متاسفانه گفت درست نميشه بعد با بابايي تصميم گرفتيم يه  جفت گوشواره ديگه بخريم توي ۳ماه گذشته اين سومين گوشوارهاي هست که ميخريم اولين گوشواره ات که  براي تولدت...
24 بهمن 1391

بدون عنوان

روز مادر مبارک                           سلام به همه مامانهای مهربون روزتان مبارک امسال دومین سالیه که خداوند مهربون منو لایق نام مادر بودن کرده و یکی از اون فرشته ها آسمونیشو به من داده. به خاطر این لطف و نعمت بزرگی به من عطا کرده   ممنونم و روز و شب شکر نعمتش رو به جا میارم این روز قشنگ و زیبا رو به مامان گلم ، مادرشوهر عزیزم همچنین همه مادر های مهربون تبریک میگم برای همتون آرزوی سلامتی و تندرستی و لبی خندان آرزو میکنم ...
24 بهمن 1391

عکسهای آتلیه

ع کسهای آتلیه                                       عکسهای آتلیه قبل از تولدت گرفتیم همه را روی شاسی زدیم تازه عکسهایت را روی سی دی زدیم من هم تو وبلاگت گذاشتم خوشگل خانم من ببخش که اینقدر با تاخیر گذاشتم.     هفته پیش رفتیم کتابفروشی برات چند تا کتاب و کارتهای دید آموز خریدم کتابهایی که خریدیم کتاب دوران کودکی مامان و باباست خیلی وقت بود دنبالش بودم پیدا نمیکردم حتی موقعی که تو شکم مامان بودی خیلی گشتم ولی پیدا نکردم خیلی خ...
24 بهمن 1391

بدون عنوان

تولد مامانی       سلام فرشته روی زمینم   نوبتی باشه نوبت مامانیه ۹ اردیبهشت تولد مامانی بود تولدم مبارک برای دومین سال در کنارم بودی بهترین هدیه مامان در روز تولدم تو هستی مامان عاشق روزهای تولدش هست هر سال یه تولد کوچولو میگیریم حتی قبل از ازدواجم بهترین هدیه من در روز تولدم خانمی دستش را به زمین میزاره خودش راه میره نمیدونی چه ذوقی کردم بابایی مثل همیشه مامانی سوپرایز کرد وقتی از سر کار آمد دسته گل با کیک گرفته بود البته بابایی هر سال این کارها را میکنه چون مامانی  روزهای تولد بابایی  کیک درست میکنه قرار بود برای شام بریم رستوران امپراطور متاسفانه ماشین خراب شد بابایی ر...
24 بهمن 1391